شهرمان یکی از مهدهای فوتسال و بازیهای رزمی است. گواه این حرفمان هم بازیکنان بزرگی هستند که در این زمینهها کسب مقام کردهاند. آنهایی که با کمترین امکانات بهترین نتایج را گرفتهاند. همانند امید رخشانی بازیکن تیم فوتسال که این روزها در تیم چیپس کامل یکی از تیمهای لیگ برتر شهرمان بازی میکند و کاپیتان نیز هست.
او یکی از همین جوانانی است که راه موفقیت را پله پله طی کرده است. هنگامی که به او میگویم ورزش را چطور و از کجا شروع کردهای در پاسخمان میگوید: نمیخواهم این جمله کلیشهای را که همه میگویند از زمین خاکی شروع کردیم بگویم، اما برای رسیدن به آنچه امروز دارم سختیهای زیادی کشیدهام. رخشانی در کنار بازی فوتسال مدیر زمین چمن بولوار فرودگاه نیز هست.
امید متولد سال67است. بابت کار پدرش در خانههای سازمانی کارخانه قند شیرین ساکن بودهاند و حالا هم در محله پروین اعتصامی زندگی میکنند. صحبت از ورزش که میشود او توضیح میدهد: پدرم به فوتبال علاقه داشت و در تیم کارخانه قند شیرین بازی میکرد. حتی در مسابقههای کارگری که برگزار میشد شرکت میکرد و مقامهایی نیز دارد.
بازیام نسبت به همسن و سالهایم بهتر بود. به همین دلیل همه دوست داشتند در تیمشان بازی کنم
رفتن پدرم به زمین چمن و تمرینش برایم خوشایند بود. میدانستم که با فوتبال بازی کردن به من خوش میگذرد و حال خوبی دارم. علاقهاش به فوتبال آنقدر زیاد بوده که در همان دوران کودکی از صبح تا شب پا به توپ بوده و از کوچه بهسختی به خانه میآمده است. در مدرسه هم جزو آن پسربچههایی بوده که برای اینکه در کدام تیم بازی کند سرش دعوا میکردند. او میگوید: بازیام نسبت به همسن و سالهایم بهتر بود. به همین دلیل همه دوست داشتند در تیمشان بازی کنم.
اینکه چطور از فوتبال به سمت فوتسال رفته هم حکایت خودش را دارد. امید در این زمینه برایمان توضیح میدهد: تا سال 88فوتبال بازی میکردم. یکی از مربیهایم گفت باید راهت را مشخص کنی، گاهی فوتبال و گاهی فوتسال نمیشود. او پیشنهاد داد که فوتسال را ادامه بدهم. زیرا بازیهای داخل سالنم را دیده بود و میدانست که در فوتسال میتوانم بهتر رشد کنم.
از سال83به بعد فوتسال را با قدرت بیشتری دنبال میکند و همراه با تیم کارخانه قند شیرین، چندین دوره قهرمان مسابقات ماه رمضان میشوند، همراه تیم بسیج ناحیه2 نیز در مسابقات استانی بسیج، مقام قهرمانی را به دست میآورند. او در این سالها در تیم پروفیل زالی، روغن موتور سیمرغ، پنت هاوس، فردوسی، مؤسسه اعتماد ایرانیان و چیپس کامل بازی کرده و به همراهشان مقامهای قهرمانی و نایب قهرمانی را به دست آورده است.
حالا سالها از زمانی که به فوتسال آمده است میگذرد و رخشانی به طور حرفهای این بازی را دنبال میکند. او اوج روزهای بازی خودش را سالهایی میبیند که برای لیگ یک کشوری در تیمهای پنتهاوس و روغن موتور سیمرغ بازی کرده است. هر چند در حال حاضر هم در اوج آمادگی خودش را میبیند.
رخشانی در طول مصاحبهمان نکتهای را تکرار میکند و آن هم حرفهای زندگی کردن است. او در توضیح این موضوع میگوید: اگر بازیکنی بخواهد در هر رشته ورزشی سالها فعالیت داشته باشد، باید بداندچه نوع تغذیهای داشته باشد، چه زمان بخوابد، در زمین بازی و زندگی فردیاش پایبند اخلاق باشد و آن را رعایت کند و از حاشیه به دور باشد. او معتقد است بسیاری از ورزشکاران به جای پرداختن به ورزش به دنبال حاشیه میروند و اصل رسالتشان را فراموش میکنند.
به گفته او امروز که به همت شهرداری زمینهای بازی بسیاری در شهر ساخته شده، فرصت بسیار خوبی برای جوانان مشتاق ورزش پیش آمده است. اما در زمانی که او بازیاش را شروع کرده بود این همه امکانات نبود. او روزهایی را به یاد میآورد که برای تمرین کردن به میدان قائم(عج) به همراه تیمشان میرفته و بازی میکردند. او میگوید: زمین چمن آنقدر زیاد نبود، برای تمرین به میدان قائم(عج) میرفتیم. با اینکه سخت و خطرناک بود، اما عشق به فوتبال مانعمان نبود.
در این سالها او فوتبال بازی کرده و گاهی هم برای مسابقات جام رمضان که فوتسال است پا به توپ میشده است. هنگامی که پدرش علاقه او را به فوتبال میبیند او را به یکی از دوستان قدیمی فوتبالیستش معرفی میکند.
برای تیم جوانان پرسپولیس انتخاب شدم. اما به دلیل مالی و خانوادگی نتوانستم آنجا بمانم و به شهرمان برگشتم
امید همراه تیم ملیپوشان، قهرمان جام رمضان در سال 1380میشوند و در همان سال در بازیهای چمن مسابقات نونهالان مشهد، دوم میشوند.
رخشانی؛ قهرمانی با تیمهای مختلف را در کارنامه ورزشیاش دارد. او از یک موقعیت خوب هم بهدلیل شرایط مالی و خانوادگیاش صرف نظر میکند. خودش دراینباره توضیح میدهد: مدتی در تیم پرسپولیس مشهد بازی میکردم که به همراه دو نفر دیگر انتخاب شدیم تا به تهران برویم و آزمایش بدهیم. آنجا برای تیم جوانان پرسپولیس انتخاب شدم. اما به دلیل مالی و خانوادگی نتوانستم آنجا بمانم و به شهرمان برگشتم.
خودش میگوید که از شانسش بوده که با یکی از دوستانش به نام دلشاد آشنا شده است. در سالهایی که دوره راهنماییاش بوده تیم مدرسهشان به بازیهای ناحیه میروند. همبازیاش او را به تیمی که پدرش مربی آن بوده دعوت میکند. او میگوید: پسر استاد شجیع همکلاسیام بود و همین امر سبب شد تا در این بازیها مرا ببیند و به پدرش معرفی کند.
پسر استاد، امید را به مدرسه فوتبال نوین که در دانشگاه فردوسی بوده میبرد و او در این دوران نکات بسیاری را یاد میگیرد: استاد شجیع فقط فوتبال به من یاد نداد. او همواره بر اخلاق تأکید داشت و اول هر تمرین از اخلاق ورزشی و فردی میگفت. هیچ وقت بین شاگردانش و پسرش تفاوتی نمیگذاشت.
انگار همه ما پسرانش بودیم. به همان اندازه که یک پدر برای پسرش نگران و دلسوز است برای ما هم دلسوزی میکرد و فوتوفن فوتبال را یادمان میداد. برای استاد شجیع اخلاق و مرام پهلوانی در درجه اول و فوتبال در درجه دوم قرار دارد.